چه کنیم اگر کارفرما در شغل نو هدایت مان نمی کند؟
به گزارش وبلاگ اخبار جدید، دنیای اقتصاد نوشت: 6 ماه پیش، در یک سازمان غیرانتفاعی استخدام شدم. رده شغلم ارشد است و مستقیما به مدیرعامل گزارش می دهم. هنگام ورودم، هیچ فرآیند پذیرشی را طی نکردم (پذیرش سازمانی یا آنبردینگ به معنای آشناسازی نیروی تازه با محیط سازمان است، از جمله شرح به او درباره فرهنگ و منظره، معرفی او به کارکنان و آموزش روال کارها).
فقط توضیح کمی درباره کار، اولویت ها و پروژه ها دادند. مدیرعامل، سرش بسیار شلوغ است. برای جلسات عادی وقت ندارد و طوری رفتار می نماید انگار من علم غیب دارم و می توانم خود به خود روی روال بیفتم. من اهل تحقیق کردن هستم و هر طور شده راه چاره پیدا می کنم. بنابراین، با نگاهی به فایل های قدیمی و هماهنگ کردن با اعضای تیم، توانستم اطلاعاتی به دست آورم و تا حدی مسیرم و بعلاوه چرخه کار هایی که باید انجام شوند را پیدا کنم.
با توجه به نحوه ورودم به این شغل و نظر به اینکه هیچ توضیح مستقیمی درباره اولویت ها و نقاط تمرکز کارم دریافت ننموده ام، به نظرتان چطور این موارد را کشف کنم و از کجا مطمئن شوم که با منظره مدیرعامل و سازمان هماهنگ اند؟
پاسخ: دوست عزیز، به تو تبریک می گویم که رویکرد مثبت داشتی و کنترل شرایط را در دست گرفتی تا روی روال بیفتی. خیلی سخت است که در یک سازمان، تازه کار باشی و آموزش ها و هدایت های لازم برای آغاز کارت را دریافت نکنی. نمی دانم که شغلت به صورت دورکاری است یا نه، اما این شرایط را به خصوص در سازمان هایی دیده ام که رویکرد دورکاری را در پیش گرفته اند، اما زمان نگذاشته اند تا یک استراتژی آنبردینگ متناسب با آن طراحی نمایند.
از آنجا که 6 ماه است استخدام شده ای و هنوز درباره اولویت ها مطمئن نیستی، پیشنهاد می کنم دکمه ریست را بزنی و فکر کنی تازه استخدام شده ای. یک برنامه 90 روزه بریز. وقتی کارکنان اجرایی ارشد به یک شرکت ملحق می شوند، معمولا یک برنامه عملیاتی 90 روزه دارند تا بتوانند کارشان را استارت بزنند و به شکلی معنادار در سازمان، ایفای نقش نمایند. تو یک امتیاز داری و یک قدم جلوتری، چون تا حدی با سازمان، افراد ذی نفع کلیدی و منابع در دسترست آشنایی داری.
ابتدا از تو می خواهم که سراغ آگهی استخدامت بروی، نگاهی به توضیح وظایف شغلی ات بیندازی و نکاتی که روی آن ها تاکید شده، یعنی نقاط تمرکز را پیدا کنی. سازمان شما به خودش زحمت نداده و به همین اکتفا نموده. پس این احتمالا اولین و آخرین باری ست که وقت گذاشته اند و به این فکر نموده اند که فردی که برای این شغل استخدام شده، چه کار هایی باید انجام دهد. بر اساس تجربیاتی که در این6 ماه داشته ای، از خودت بپرس:
مهم ترین وظایف و پروژه های این جایگاه چیستند؟
تصمیم گیرندگانی که وظایف و پروژه های کلیدی را تایید نهایی می نمایند، چه کسانی هستند؟
همکاران تو در سازمان کیستند؟ منظورم کسانی ست که یا تحت تاثیر نتیجه وظایف/ پروژه ها هستند یا به تو در اجرایشان یاری می نمایند.
آیا کسی قبلا روی این وظایف/ پروژه ها کار نموده؟
درباره تمام اموری که طی 6 ماه اخیر برعهده ات بوده نیز فکر کن و همین سوالات را از خودت بپرس.
سپس وقت آن می رسد که به یک تور شنیداری بروی. با افراد ذی نفع کلیدی که نامشان را فهرست نموده ای، صحبت کن و از آن ها بخواه که با تو ملاقات های کوتاه داشته باشند. می دانم که هر کسی کار دارد و هماهنگی با آن ها سخت است، اما ملاقات با آن ها را نباید از قلم بیندازی. اگر بخواهی با اطمینان، در راستای تحقق اهداف این شغل، قدم برداری، باید ابتدا ببینی قبلا چه کار هایی صورت گرفته، چه چیزی برای افراد ذی نفع، از جمله سهامداران مهم است و سپس، ارتباط سازی کنی. پیشنهاد می کنم چند هفته را به ملاقات با این افراد اختصاص دهی تا در جریان امور قرار بگیری. از تشکیل این جلسات، چهار هدف داری:
1. خودت را معرفی کن تا افراد کلیدی بدانند که هستی و نقشت چیست.
2. با همکارانی که روی کارت تاثیر می گذارند رابطه دوستی برقرار کن. آن ها را هم در سطح حرفه ای و هم در سطح شخصی، بشناس.
3. کشف کن که برنامه های استراتژیک همکاران، چه تاثیری بر شاکله کار تو خواهند گذاشت.
4. اگر منبع یا منابعی وجود دارند که برای کارت بدان ها احتیاج داری، اما از آن ها خبر نداشتی، از آن ها سوال کن.
پس از آنکه تور شنیداری ات را به انتها رساندی، بر اساس اطلاعاتی که گرفتی، برای خودت اهداف کوتاه مدت و بلندمدت دقیق و قابل سنجش تعیین کن. به این فکر کن که چه دستاورد های سریعی می توانی طی 90 روز آینده داشته باشی. این دستاورد ها یاری می نمایند روال کار ها سرعت بگیرد و ارزش تو در محیط کار تقویت گردد. به علاوه، چیزی ملموس خواهی داشت که می توانی آن را در گزارش ارزیابی عملکرد سالانه ات بگنجانی. این دستاورد ها باید تاثیرگذار، اما معقول و واقع بینانه باشند.
لازم نیست برای تحت تاثیر قرار دادن تیم، یک پروژه یکساله را در یک بازه 90 روزه جا بدهی. فراموش نکن که اهدافت را بر اساس اهمیت و فوریت، اولویت بندی کنی. این یاری می نماید انرژی و منابعت را روی وظایفی متمرکز کنی که مهم ترند. سپس جلسه ای با مدیرعامل بگذار. او باید تایید کند برنامه ای که تنظیم نموده ای، با اهداف سازمانی او در یک راستاست. تمام اطلاعاتی که به دست آورده ای را به صورت یک نسخه قابل درک، بنویس و 24 تا 48 ساعت قبل از ملاقات با او، برایش ارسال کن تا مرورش کند. این به تو اجازه می دهد در جلسه، به جای اینکه تمام آموخته ها و اطلاعاتت را برایش توضیح دهی، روی سوالات به جای مانده تمرکز کنی (آن نسخه را حتما بخوان).
صرف نظر از مدیرعامل، می خواهم به تو اختیار بدهم که منظره خودت را در این جایگاه و سازمان تعیین کنی. تو خیلی خوش شانس هستی که یک شغل ارشد داری و کسی که در چنین جایگاهی است، آنقدر آزادی عمل و توانایی دارد که برخی از تصمیمات کلیدی را بدون اطلاعات اضافی بگیرد.
به ندای درون خودت اعتماد کن. تو استخدام شده ای تا در این جایگاه، تاثیرگذار باشی. من این را بار ها دیده ام. بسیاری از کارمند های خبره، که هیچ رهنمون و آموزشی در شغل جدیدشان دریافت نمی نمایند، تا ابد منتظر هدایت می مانند؛ هدایت ای که ممکن است مادامی که اقدامی در این راستا ننموده اند، هرگز به دست نیاورند. گاهی بهتر است در محل کار، عادت کنی به جای کسب اجازه، درخواست بخشش کنی (یعنی به جای اجازه گرفتن، آزادانه تصمیم بگیری و بعدا اگر نتیجه مطلوب نبود، عذرخواهی کنی).
نویسنده: Kimberly Brown
منبع: The Cut
منبع: فرارو